سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رئیس جدید دانشکده...!

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/6/6 8:41 عصر



دکتر فرقانی پر
تبریک به ...
و تسلیت به ...
!!!!!!!!!

زین پس رئیسمون دکتر سام آرام می باشند
تبریک به ...
و تسلیت به ...
!!!!!!!




کلمات کلیدی :

میلادت مبارک...!

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/6/6 8:5 عصر

نمیدانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
.......
زبونم نمی چرخه که هیچ
دستمم نمی نویسه!!!
فقط میگم:
خدا کند که بیایی مهدی جان...!
حضورت گلباران






بقیه عکسها را در اینجا ببینید.
قشنگن...!




کلمات کلیدی :

نمونه ای از ژورنالیسم زرد...!

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/6/5 3:18 عصر

لااقل اطلاعات خود را از محل حضور افراد تصحیح کنید...!
دم خروستون رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس تون رو آخه...!


تعدادی از روزنامه های زنجیره ای خط خبری یک سایت اپوزیسیون درباره برکناری 3 تن از اساتید دانشگاه تهران را به اراده سیاسی حاکمیت وابسته کردند.

 

به گزارش رجانیوز، یک سایت اینترنتی اپوزیسیون اواخر هفته گذشته از اخراج 4 تن از اساتید این دانشگاه خبر داد و دلایل این برکناری را اعمال سلیقه سیاسی بیان کرد. همچنین یکی از سایتهای منتسب به مجمع تشخیص مصلحت نیز با برجسته کردن این خبر از دور جدید حذف اساتید در دانشگاهها خبر داد.
این در حالیست که یکی از این اساتید در گفتگو با فارس تأکید کرد، استعفا از عضویت در هیئت علمی کاملاً با نظر شخصی وی صورت گرفته است. میرجلال‌الدین کزازی گفت: به فراخی و روشنی بگویم؛ هیچ تنگنا و فشاری مرا وانداشته است که درخواست بازنشستگی کنم.
میرجلال‌الدین کزازی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی افزود: «من در آغاز تیرماه درخواست بازنشستگی کرده‌ام. چون سی و چند سال است که در دانشگاه تدریس می‌کنم. استادی که 30 سال پیشینه کار در دانشگاه را داشته باشد، از دید آئین و قانون می‌تواند درخواست بازنشستگی کند.
من هم از این امکان بهره بردم و درخواست بازنشستگی کردم. هیچ انگیزه دیگری در کار نبوده است و هیچ تنگنا و فشاری مرا وانداشته است که درخواست بازنشستگی کنم. حتی دکتر شریعتی رئیس دانشگاه علامه پای می‌فشرد و از من می‌خواست که درخواست خود را پس بگیرم. او به من می‌گفت که به من در دانشگاه نیاز هست.»
بنا براین گزارش اخراج هادی سمتی، بهزاد شاهنده و حسین بشیریه مطابق آیین نامه دانشگاهها، به دلیل غیبت غیرموجه بیش از یک سال صورت گرفته است. این درحالیست که حسین بشیریه پس از انتخابات ریاست جمهوری 84 و شکست سنگین سکولارها، از ایران خارج شد و اعلام کرد دیگر به ایران بازنخواهد گشت با این حال وی ماه گذشته به ایران مراجعت کرده است.
ادامه مطلب رجانیوز




کلمات کلیدی :

2هفته بعد...!

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/6/4 11:17 صبح

بابا به خدا من هنوز نرفتم
حالا هی زنگ بزنین بگین اونجایی برا منم دعا کن!
من 18 شهریور عازمم
بذارین وقتی رفتم هی زنگ بزنین
چون الان که بزنین پولش واسه خودتون می افته
ولی وقتی رفتم بزنین من بیچاره می افتم تو خرج




کلمات کلیدی :

خانه نشینی اساتید...!

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/6/3 10:49 عصر


بشیریه، سمتی، شاهنده و کزازی اخراج شدند؛

هنوز از پاشنه در دانشگاه‌ها زنگ تعطیلا‌ت تابستانی نزدوده و زنگ سال تحصیلی جدید نخورده که زنگ اخراج ‌جمعی از اساتید برجسته دانشگاه‌های تهران و علا‌مه‌طباطبایی نواخته شد. سایت‌های خبری گزارش می‌دهند: <براساس احکام رسمی صادره برای اساتید دانشگاه‌های علا‌مه‌طباطبایی و تهران، یا ابلا‌غیه‌های رسمی و غیررسمی ارائه‌شده به این گروه از اساتید، آنان تصفیه و اخراج شده و یا با بازنشستگی پیش از موعد مواجه شده‌اند.

گفته می‌شود طی دو هفته گذشته 15 نفر از استادان باتجربه دانشکده‌های مختلف دانشگاه علا‌مه‌طباطبایی ازجمله دکتر میرجلا‌ل‌الدین کزازی، استاد رشته ادبیات که مورد توجه دانشجویان بوده‌اند، از کار برکنار شده‌اند. احکام اخراج جمعی اساتید دانشگاه تهران ازجمله دکتر حسین بشیریه، دکتر بهزاد شاهنده و دکتر هادی سمتی نیز اخیرا توسط رئیس دانشگاه تهران امضا و به آنان ابلا‌غ شده است. مبنای حکم صادره برای این سه استاد دانشکده علوم سیاسی، اتهام <غیبت غیرموجه> یک‌ساله بوده است. آنها متهم هستند که یک یا دو ترم بیش از فرصت مطالعاتی یک‌ساله خود، در دانشگاه‌های خارجی به مطالعه و تدریس اشتغال داشته‌اند. گفته می‌شود فشارهایی بر برخی از دیگر اساتید پاکسازی‌شده وارد آمده تا از علنی کردن احکام خود بپرهیزند.

روند خانه‌نشینی اساتید برجسته از سال گذشته و با بازنشستگی بیش از 40 عضو هیات علمی دانشگاه تهران آغاز شد که به گفته عباسعلی عمید‌زنجانی رئیس دانشگاه تهران مشکلا‌ت جسمی، فکری و مشکل زندگی عامل صدور حکم آنان بوده است. استادانی که موصوف به <غیرممتاز بودن> شدند و با وجودی که در فهرست بازنشسته‌شده‌های اجباری اساتید برجسته‌ای چون محمد مجتهدشبستری، عالم‌زاده و علی‌آبادی از دانشکده الهیات و حسنعلی درودیان، احمد ساعی، سیدعلی آزمایش، آشوری، صفایی، رضا رئیس‌طوسی و عراقی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی به چشم می‌خوردند اما رئیس دانشگاه تهران آنها را چنین بدرقه کرد: <استادان ممتاز در فهرست بازنشستگان نیستند.> رئیس دانشگاه تربیت مدرس هم در دو ترم تحصیلی گذشته تعدادی از روسای دانشکده‌ها، مسوولا‌ن گروه‌های آموزشی و استادان باسابقه را برکنار کرد. ازجمله این موارد، اخراج محسن کدیور از دانشکده فلسفه دانشگاه تربیت مدرس بود که پس از برخوردهای چندمرحله‌ای صورت گرفت. کاروان منع تدریسیهای تربیت مدرس علا‌وه بر کدیور مسافران دیگری نیز داشت؛ سعید حجاریان، محمدتقی احمدی، ابوالفضل شکوری، هاشم آقاجری، مسعود غفاری، حاتم قادری و...

آذر سال گذشته بود که از دانشگاه علم و صنعت خبر رسید موج بازنشستگی اجباری به آن دانشگاه نیز رسیده و 53 استاد را در فهرست وداع‌کنندگان قرار داده است. این روند چنان نگران‌کننده بود که 14 نفر از نمایندگان در تذکری به وزیر علوم، تحقیقات و فناوری <ضرورت توقف طرح اخراج و حذف اساتید منتقد دولت از دانشگاه‌های کشور> را مطرح کردند.

این اخبار در حالی منتشر می‌شود که طبق آمار اعلا‌م‌شده از سوی معاون آموزشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (در گفت‌وگو با روزنامه ایران) برنامه جذب 5400 مدرس جدید در دانشگاه‌ها در دستورکار قرار گرفته و مجوز استخدام 3 هزار عضو هیات علمی برای دانشگاه‌های کشور صادر شده است. طبق گفته معاون وزیر علوم، جذب مدرسان با حضور رئیس‌جمهور از امسال تا پایان برنامه چهارم توسعه صورت می‌گیرد و سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی (پیش از انحلا‌ل) موظف بود شرایط حضور 2 هزار و 400 عضو جدید هیات علمی دیگر را برای وزارت علوم فراهم کند
ادامه مطلب
.




کلمات کلیدی :

شوق دوست...!

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/6/3 12:15 عصر


ما زین جهان از پی دیدار میرویم
از شوق دیدن حیدر کرار میرویم
درب بهشت گر نگشایند به روی ما
گوییم یا علی و ز دیوار میرویم
...!




کلمات کلیدی :

میلادت مبارک!

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/6/3 10:52 صبح


ای سرو بوستان ایستادگی! ای زیباترین گل باغ حسین (ع)! ای جوان رعنا و رشید حسین (ع) ای علی (ع) را یادگار! ای علی اکبر! گلستانی از زیباترین گل های فداکاری! و دریایی از آبیِ عطوفت را دل دل خود، جمع داشتی، لوح عاشورا، در انتظارِ قلم شمشیر تو نشسته تا خاطره دلیر مردی های بدر و حنین را بر آن نقش نمایی و تمثال قدم های رسول خدا (ص) را بر پهنه کربلا حک کنی. تو که در صورت و سیرت شبیه ترین بودی به پیامبـر خیر و برکت (ص)! ســـلام و درود بی پایان بر صورت و سیرت پیامبر گونه ات.




کلمات کلیدی :

دارم میرم کربلا...!

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/6/1 12:11 عصر


دارم میرم کربلا

خدا انشاءالله معرفت این سفرو بهم بده!!!

هر کی مشکلی داره بهم بگه که ازش حلالیت بطلبم

به قول دختر باباش:

خوبی دیدید اشتباه کردم ، بدی ام دیدید لابد حقتون بوده!

خلاصه که حلال کنید،حلال هم نکنید پس می خواید چی کار کنید؟!

هر کس دعایی سفارشی چیزی داره بگه ( کامنت بذاره و غیره )

یاعلی

مخلص همه

بی سرزمین تر از باد




کلمات کلیدی :

پا به پا با کویر 4

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/5/31 2:30 عصر


حدودا ساعت 21 بود که رسیدیم بیارجمند. من که تا رسیدم با آبجیش( "ش" همون امیره دیگه، یادتون رفت به این زودی؟!) پریدیم تو حموم برای نظافت! بعد از شام هم بابا خاموشی زد و سربازا همه رفتن تو جاشون. صب زود باید دوباره می‌رفتیم بسمت شاهرود و روستای رویان. من و دوقلوها و امیر و آبجیش اصلا خوابمون نمی‌برد. انقد حرف زدیم که صدای همه در اومده بود. آخرش دیگه مجبور شدیم مسابقه بذاریم که هر کی بیشتر تونست چشماشو ببنده اون برنده است. آخرم نفهمیدیم کی برنده شد کی بازنده. خودمون خودمونو گذاشتیم سر کار خلاصه. صب ساعت 6 با مشت و لگد بیدارمون کردن و بعد از صبونه از شهردار و راهنما و بقیه دوستان خدافظی کردیم و شهردار هم به تقلید از دست اندرکاران اردوی طهورا!!! یه بسته فرهنگی بهمون داد و ما رو سپرد به خدا! مشغول ماچ و بوسه بودیم که کریمی زنگ زد گفت دارین میاین این بابای منم بردارین بیارین تهرون. ماشین که داشت از بار و بندیل منفجر می‌شد بار و بندیل حاج مراد(بابای کریمی رو میگم) رو که دید از انفجار صرفنظر کرد. حاج مراد یه کتاب داد دست من و گفت اگه اهل مطالعه‌ای بیا این کتاب و بخون، قلم خودمه. اسم کتابش بود: عصر ظلمت. پایینشم نوشته بود: خاطرات مکتوب حاج مراد کریمی از زندگی و شهادت شهید نواب صفوی. حاج مراد کجا و پسرش کجا!!!! خلاصه ساعت 10:15 بود که رسیدیم شاهرود، ناهار قرار بود بریم رویان. قبل از رویان رفتیم آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقان. عجب جای عرفانی‌ایه (بقول پرفسور آمی سما!) بعد از خرقان هم رفتیم بسطام، آرامگاه بایزید بسطامی و امامزاده محمد(از نوادگان امام جعفر صادق). یه دوری تو شهر زدیم و ساعت 12:30 رسیدیم رویان. باید از رویان دوباره میرفتیم روستای سلیم بهرام و امیر اینا رو پیاده می‌کردیم و بعد میومدیم بطرف تهرون. نماز مغرب و عشا رو سلیم بهرام خوندیم و شام و خوردیم و ساعت 20:30 راه افتادیم بسمت تهرون. دیگه سفر حوصلمو سر برده بود. می‌خواستم برگردم تهرون. کلی کار داشتم. یکیش اینکه باید می‌رفتم مسافرمونو ببینم و بهش زیارت قبول بگم. دلم کلی براش تنگ شده بود. آخیش کلی خوشحال بودم. تو راه همش بلند بلند برا خودم تو دلم داد می‌زدم: ای جون ای جون ای جون دارم میرم به تهرون دارم میرم به تهرون...!!

از جاده هراز اومدیم. خیلی شلوغ پولوغ بود. همه هم خسته و کوفته بودیم. حاج مراد که از وقتی سوار ماشین شد خوابید تا وقتی که رسیدیم خونه. بابا هم که تخمه‌ها دیگه چاره کارش نبود چند جا می‌زد کنار و یه چرتی می‌زد و دوباره ادامه می‌داد. نزدیکای اذان صب بود که رسیدیم خونه.

برا من که سفر خوبی بود. امیدوارم بازم پیش بیاد که برم کویر. کویر یه چیز دیگه است واقعا. ما که فاتحه شمال و خوندیم.

به قول آقاجان خدابیامرزم:

قسمت حوالتم به خرابات می‌برد...!

به امید ....!




کلمات کلیدی :

پا به پا با کویر 3

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/5/31 12:21 عصر


ادامه قسمت قبل...!!!

ساعت 17 بود که بالاخره رسیدیم. خیلی با صفا بود. نمی‌دونم چه جوری از حال و هواش بگم براتون که با من هم حس بشین ولی انصافا که با یه طبیعت دست نخورده و ناب رو به رو بودیم. وقتی من رسیدم امیر و راهنما رسیده بودن اما دوقلوها و بابا اینا همچنان در تلاش بودن. خیلی تشنه شده بودم راهنما بهم گفت برو پست اون تپه یه چشمه هست توی یه غارک(غارک که میگم نه غار کوچیک ها، از کوچیکم گذشته بود) اونجا میتونی آب بخوری. خودم که تنها می‌ترسیدم برم واقعا یه خوفی داره این کویر! با امیر رفتیم بسمت چشمه. دیدم که به سوراخ خیلی کوچیکه که باید سینه خیز برم اون تو و آب بخورم ولی کو آب؟ به اندازه یه لیوان کوچیک آب اون تو بود. فکر کردم راهنما گذاشتتم سر کار. برگشتم پایین و رفتم داخل بنایی که می‌گفتن جرجیس پیامبر اونجاست. خوبیش این بود که تنها بودم. زیارتم تنهاییش باحال‌تر از دسته جمعیشه! حال خوبی داشتم. فضا برام جدید بود. شاید ظاهرش خیلی معمولی بنظر میومد ولی حالی که داده بود بهم زیاد معمولی نبود شاید یه کمی هم غیر معمولی و عجیب بود. توی بنا یه ضریح خیلی قدیمی بود؛ فقط یه نفر می‌تونست که دورش بگرده!!! توی اتاقکه برق نبود و خیلی تاریک بود. نشستم و کلی با هم حرف زدیم. داشتم کانکت می‌شدم که بابا اینا اومدن و دی سی شدم. هنوز آب نخورده بودم خیلی گرم بود. شاید این تشنگی که نمیذاشت که حواسم به خودم و فضایی باشه که توش بودم. بابا رفت و به راهنما گفت که بچه‌های تیم کوهنوردی و صخره نوردی بیارجمند! خیلی تشنه‌ان. راهنما بابا رو برد سر همون چشمه. بیچاره خودش سینه خیر رفت تو و لیوان لیوان برامون آب آورد. می‌گفت اینجا فقط به اندازه یه لیوان آب جمع میشه. هر لیوانی که آب می‌کرد و میداد به ما کلی باید صبر می‌کرد تا دوباره آب بجوشه و ...! هنوزم از اینکه باتری دوربین کم اومده بود خیلی حرص می‌خورم. بالاخره بعد از انجام اعمال مربوطه بسمت پایین سرازیر شدیم. این بار دیگه دوقلوها جلو افتاده بودن. خب سنگین‌تر بود و جاذبه راحتتر می‌کشیدشون پایین. منم که پشت سر همه میرفتم پایین. نیم ساعته رسیدم پای کوه. حالا تو راه چی گذشت بر همه به کنار!!! بازم راهنما و راننده باوفا بساط چای و هندونه و خربزه پهن کردن و بعد از صرف عصرانه دوباره برگشتیم بسمت بیارجمند.
بقیه اش برا فردا شب...!




کلمات کلیدی :

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >