کوهستان خوشحالم کردی!
کوهستان!
از روزی که دیگر سری به کوهپایههایت نزدم و نسیم روحبخش صبحگاهت را استشمام نکردم، حال دیگری دارم. دیگر صخرههای استوارت، تکیّهگاه شانههای ناتوانم نیست و چشمهی زلال دامنهات سیرابم نمیکند. امّا امروز که آوایی از میان پیچ و خمهای مسیرت به گوشم رسید، شک نکردم که کوهستان من، کوهستانی جاوید و مألوف است که در اوج دلتنگیهایم، تجلّی مییابد و به من با حضور گرمش نوید میبخشد که کوهستان هیچگاه مرا تنها نخواهد گذاشت و بالاخره من و سینه سرخ به سویش پرواز خواهیم کرد تا بر فراز قلّههایش آشیانهای بسازیم و از بام کوهستان در جهت یکتا مقصودمان اوج بگیریم.
همواره همراهت ....... بی سرزمین تر از باد
کلمات کلیدی :