وداعی موقت با کوهستان مهربان!
این اواخر دیگه به جز خودم و شروع کلاسهای دانشکده و کوهستان به هیچی فکر نمیکنم. از طرفی به خودم فکر میکنم که تکالیف تابستانیام(کارای دکتر عبداللهی عزیز) رو هنوز تموم نکردم، از طرف دیگه کلی خوشحالم که بعد از سه ماه آزگار دوباره میخوام برم سر کلاس درس و دوباره جلسات مرکز شروع میشه، دوباره نشست مطالعاتیمون با بچهها برگزار میشه و ... ، و از یه طرف دیگه هم ناراحتم که باید از کوهستان عزیز برای مدتی فاصله بگیرم؛ دیگه نمیتونم در مسیر دلانگیز کوهستانم گام بردارم و با او به مقصدم برسم. خدا را سپاس میگویم که شروع کلاسهایم در دانشگاه مصادف شد با پایان حضورم در کوهستان و همراهیام با او. کوهستان مهربان و محبوبم، تنها امید من آن است که در دورانی که پوشش برفیات جای خود را به سبزهها و شکوفههای بهاری میدهد، بر روی صخرههای استوار و مستحکمت قدم بزنم و به همراه تو به مسیر یکتایی که برگزیدهام، نائل آیم. امیدوارم که مشغولیات فکریام در دانشگاه کمی از اندیشیدن به کوهستان حیاتم بکاهد.
یاعلی ....... بی سرزمین تر از باد
کلمات کلیدی :