در جواب به یک قاضی عجول!!!
شاید دو هفته شده باشه که ایمیلات رو خوندم. همون روزی که برای اوّلین بار خوندمش، خواستم جوابت رو بدم امّا خیلی فکر کردم. اوّلش به این نتیجه رسیدم که اصلا جوابی بهت ندم چون از تو دیگه این توقع نمیرفت امّا بیشتر که فکر کردم دیدم تا جوابت رو ندم، ذهنم مشغوله. خلاصه سرت رو درد نیارم؛ بالاخره یه تصمیم کبری گرفتم و شروع کردم به نوشتن:
شاید هیچ کس ندونه که من چقدر به میهنم عشق میورزم، حتّی بخاطر وطنم چندین بار با نزدیکترین دوستانم و حتّی بهترین اساتیدم تا پای جدایی و دعوا پیش رفتم. حالا نمیخوام بشینم واست بگم که چقدر ایرانم رو دوست دارم، همین که خودم میدونم برام بسّه.
بریم سر اصل مطلب:
قبل از اینکه دربارهی پست"بزرگترین شهربازی خاورمیانه"ام که مورد اصلی بحثم است، چیزی بگم، باید به تو و خیلی از افرادی که شاید خودت هم بشناسیشون اینو بگم که شما فقط برای اینکه در عقاید و موقعیت شخصی من جستجویی داشته باشید، به مطالعهی مطالب وبلاگ من میپردازید. دائما میخونید تا ببینید این آدم به قول بچّهها عجیب غریب چه جور عقایدی داره یا اصلا کجا میره، چی مینویسه، با کی میره، چرا میره، چرا نمیره و خیلی سوالهایی که براتون پیش میاد و در اولین دیدارتون یه همچین سوالایی ازم میپرسید: که فلانی! منظورت از فلان مطلب چی بود؟ برا چی اینو نوشتی؟! ..... نمیخوام بگم نپرسید ولی اینو خیلی وقته که دوست داشتم به یه بهانهای بگم و حالا فرصت خوبیه که بگم شاید بهتر باشه همهی شما قبل از اینکه به نویسندهی مطلبی متمرکز شوید به نوشتهای که پیش رو دارید بیندیشید نه اینکه که فقط مطلب را با این انگیزه بخونید که بفهمید فلانی در چه حاله، چه میکنه، کجا میره و کجا میاد.... شاید نتونم منظورم رو بفهمونم ولی امیدوارم اگه متوجّه منظورم شدید، روزی این را عملی کنید که: اگر روزی تصمیم به خواندن کتابی داشتید، به نویسنده کتاب مورد نظر نگاه نکنید بلکه به آنچه به صورت مکتوب درآورده توجه کنید. در واقع ببینید که در کتاب چه نوشته شده نه کتاب را چه کسی نوشته. شاید همهتون همهی این حرفای منو رد کنید و زیر بار این حرفا نرید امّا شک ندارم همهی شما تا حدودی با این هدف به مطالعهی وبلاگ بنده میپردازید! ! ! شاید اگر با چنین دیدی مطلب رو میخوندی اینطور قضاوت نمیکردی.
خب حالا در مورد اون مطلب گه همهی اینا زیر سر اونه باید بگم که: شاید خودت هم تجربه کرده باشی که اگه یه چیزی رو با زحمت خودت ساخته باشی و اقلا در سطح اقوام و آشنایان یه چیز تکی باشه، سعی میکنی حاصل تلاشت رو به اطرافیانت نشون بدی و به قول خودم و خودت بهش ببالی و خلاصه یه جوری زحماتی که کشیدی رو به بقیه هم گوشزد کنی! یا مثلا وقتی یه دونده رکود میشکونه، بالاخره به مقامی که کسب کرده میباله و افتخار میکنه. همهی این مثالها رو برای این زدم که بهت بگم خالق خلاّق مثلا بزرگترین ساعت جهان، بالاخره با توجه به زحمتی که برای خلق اثرش داشته، دوست داره که اثرش معرّفی بشه و شاید از این طریق به خود بباله که او هم برای وطنش افتخارآفرین بوده. اصلا درست نیست که فکر کنیم افتخار کردن و به خود بالیدن آن هم در سطح ملّی ناصحیح است و لفظی نا مناسب است.
در مورد بزرگتری ساعت جهان هم لازمه که بگم: اصلا هم ساعت در نوع خودش زیبا نیست، شاید ساعتی که تا قبل از این بزرگترین ساعت جهان بوده را ندیده باشی؛ با این که از ساعت مذکور کوچکتره امّا از زیبایی و عظمتی برخوردار است که این ساعت غولپیکر اصلا دیگه به چشم نمیاد!
من میهنم را دوست دارم و اگر روزی از مسائل و مواردی که در آن است ایراد گرفتم، به این معنی نیست که میخواهم من نیز بسان همانهایی که گفته بودی مملکتم را زیر سوال ببرم. شاید اگر خود نقایص خود را دریابیم و زودتر در جهت رفع آنها برآئیم، دیگر مجالی برای دیگران نماند که ایران عزیزمان را مورد هجوم ایرادات و وصلههای الکی قرار دهند. یادت باشه که آئینه هم تا در مقابلش بایستی، نقصهایت را متذّکر میشود تا در مواجهه با دیگران بی عیب و نقص باشی. خلاصه اینکه عشق و علاقه من به ایران موجب میشود که گاهی از مشکلاتی که در آن غوطهور است، حرف میزنم. ضمنا باز هم در مورد اون ساعت بزرگ باید بگم که منظور من از اینکه باید پیامی از ایران در آن باشد، این بوده که حالا که بزرگترین ساعت جهان را ساختهایم و انقدر بهش میبالیم، پس کاری کنیم که هر کس در هر جای جهان که این ساعت را میبیند، نمادی از ایران عزیز را نیز در کنار آن نظاره کند. فکر میکنم خیلی تند و با عجله قضاوت کردی.
در مورد تهران؛ آلودهترین شهر جهان و بیشترین متقاضی عمل زیبایی بینی:
من اصلا یادم نمیاد که گفته باشم اینها دلیل بر عقبماندگی ایرانه. اصلا بعید میدونم که از لفظ عقب مانده استفاده کرده باشم!
گفته بودی: اگر میخواهی با نگاه کردن به اونها(که یه کمی اونورترمون هستند) به دیگران طعم شکوفایی یا پیشروی را بچشانی کاملا در اشتباهی.
خب لازمه بگم که اولا، از اینکه اشتباهات بنده رو متذکر میشی هم ممنونم و هم خوشحال. ثانیا، من با این جملات اصلا قصدم این نبوده که به دیگران طعم شکوفایی و پیشرفت را بچشانم. اصلا چنین چیزی از من برنمیاد! ثالثا، مگه چه اشکالی داره که حتّی با مشاهدهی پیشرفتها و توفیقات کشوری مثل آمریکا، کمی به خودمون بیائیم و ما هم در جهت ترقّی و کمال میهنمان گام برداریم؟! شاید بهتر بود کمی چندبعدیتر قضاوت میکردی و حرف میزدی!
نمیدونی کدوم حرفم باعث شده که بگی: انتظار داشتم کمی منصف میبودی و از افتخارات هم کمی میگفتی. خیلی خیلی برایت متأسّف شدم و برای خودم هم متاسف شدم. زیرا این جمله را از کسی میدیدم که خانوادهاش را میشناسم و از محیطی که در آن زندگی کرده تا حدودی آگاهم و میدانم که پدر و مادرش در این انقلاب سهیم بودهاند.( حال من چه انتظاری از مردم دیگر داشته باشم؟)
باید بگم که منم برای خودم متأسّف شدم که چرا یکی از نزدیکترین نزدیکانم باید در مرود من اینگونه بیندیشد و این چنین برداشت کند!!!
شاید بهتر بود قبل از اینکه انقدر عجولانه قضاوت کنی، میپرسیدی که منظور من از انقلاب دوباره چی بوده! شاید اون وقت دیگه اینجوری نمیگفتی! هیچ وقت انقلاب به این معنا نیست که حکومت کنونی را برانداز کنیم و حکومتی نوظهور را تأسیس کنیم. شاید انقلاب در قشرها و طبقات مختلف جامعه صورت بگیرد بدون آنکه حکومتی تار و مار شود. پس باز هم میگویم که خیلی تند رفتی پسر!
گفته بودی: وقتی این جمله را خواندم برایت متأسّف شدم که تو بجای این که به اصلاح این حکومت فکر کنی به براندازی آن فکر میکنی و به انقلابی جدید یا همان پاک کردن صورت مسئله. آیا این انقلاب که بهای سنگینش عزیزانی چون رجایی، بهشتی، طالقانی، شریعتی، مطهّری و صدها هزار شهید دیگر بودهاند، ارزش براندازی را دارد ، یا این که همه ی آن ها را فراموش کنیم و به انقلابی دوباره بیاندیشیم ؟
این جملاتت خیلی آزارم داد. البته میذارم رو حساب سرعت بیش از حدّت در قضاوت! مطمئن باش اگر هر یک از ما در پی تحقق انقلابی فردی بکوشیم، بی آنکه نظامی از میان برداشته شود، خود به خود شاهد انقلابی دوباره خواهیم بود. ما قصدمان از انقلاب دوباره این نیست که .... بلکه ....!!! البته بماند که بالاخره نظام و حکومت کنونی صاحب مشکلات عدیدهایست و آن را هم اصلا تأیید نمیکنم.
خیلی برات نوشتم ولی چون طولانی شد بیخیالشون شدم. شاید یه کمی با عجله نوشتم و اگه از نظر املایی یا نوشتاری مشکل داشت قبلا عذرخواهی میکنم چون فرصت اینکه ویرایشش کنم رو ندارم.
یا علی ....... بی سرزمین تر از باد
کلمات کلیدی :