عقل یا عشق؛ کدام والاترند؟
سود عقل امروز و فردا بیش نیست
سود عشق است آنکه پایانیش نیست
شریان زندگی از ابدیّت سرچشمه گرفته و در تار و پود هستی فرو رفته! و خون گرم و پرغلیانی در درونش میجوشد و موج میزند. بر تاریکیها شعله میپاشد و بر جانهای مرده و خاموش سایه روشن زندگی میزند.
زنجیر طلایی پایان ناپذیری از آسمان آرزوها جدا شده و بالای سر ما گذشته و با نور و تابندگی جان آفرینی، میدرخشد. این زنجیری است که آرزو و عشق بر پای جان همهی ما پیچیده و دنبالهی آن تا دامان افقهای نورانی میلغزد و معنویات زیبای بشری را که جا به جا آن را انگشت دانشمندی، پیامبری رهروی، فداکاری، بشر دوستی، بر آن نقش بسته، همراه خود میکشد. در هر زمان دستاویز سقراطی، محمّدی، کاوهای، منصوری بوده و با صدای جهان افروز خود، جان آنها را روشن کرده، به سوی خود کشیده و دنیایی بدین بزرگی را زیر پای آنها گذاشته است.
**********
در سری که برف پیری بر آن نشسته و اندوه جاویدان حیات، پیشانیاش را شخم زده، شعلهای از این آتش فرو میگیرد و جوانی را با تمام نیروی خلاقهی آن، در خون و گوشتش زنده میکند، بر دنیایی که در زیر خاموشی سپید و دلشکن بهمن، به خواب مرگ رفته، نفسی میزند و شعلهی حیات را به شکفتگی سرخ گلهای وحشی، بر لبان از هم گشوده درّههای سیهچرده میرویاند!
کلمات کلیدی :