به گرفتاریها چاره باید کرد!
خدا هیچ مردمی را برای بدبختی نیافریده!
مردمی که سالها با یک گرفتاری بسر بردند، به آن خو گرفتند و بدی آن را فراموش گردانند. بهترین مثل برای این سخن داستان عدلیه ایران است. این عدلیه که ما داریم، گرفتاری بزرگی برای این کشور است. مردم نیازمندند که برای نگهداری حقوق و دارایی خود؛ رو به این دستگاه دادگری آورند ولی هر کسی که رو به آن آورد؛ سالها باید گرفتار گردد و سرانجام با دلی پر از درد و دستی تهی از نتیجه کناره جوید.
همین اکنون که این را مینویسم، یک ارمنی که از آشنایان من است برای شور خواستن در نزد من میباشد. یک دعوا داشته که درست بیست وهشت سال کشیده و اخیرا حکم به حقانیت او داده شده. ولی چه سود؟ اجرای حکم به چند سال رنج و دوندگی دیگر نیاز خواهد داشت و این بیچاره چندان فرسوده و دل افسرده است که نمیداند چه کار کند. این است حال عدلیه ایران!
آنچه در خور افسوس بیشتر میباشد آن است که مردم به این گرفتاری خو گرفتهاند و شاید در دلهای خود این را هم از "قضا و قدر" میشناسند.
این شیوه بیخردانهای است که هر گرفتاری که میدارند، گناه آن را به گردن "قضا و قدر" میاندازند. اما باید بدانیم که اینگونه نیست. هر گرفتاری که هست، باید سرچشمهاش را پیدا کرد و به چارهاش کوشید.
این عدلیه نیز چارهاش دیگر شدن قانون است. باید در ایران جنبشی بزرگ پدید آید و همهی قانونها و ادارهها دیگر گردد.
از کتاب قانون دادگری
احمد کسروی
کلمات کلیدی :