یه کشف تازه!
همیشه با خودم می گفتم توی این سه سال و اندی ما همه جای این دانشکده رو دیدیم الّا یه جا خودم به شخصه توی اتاق تمام اساتید اقلا 10 بار سرک کشیدم تمام سرواخ سُمبه های سلف چه قسمت خواهرا و چه قمست برادرا رو دیدم توی آبدارخونه آقا مُراد به عبارتی آقا جبّار و آبدارخونه طبقه چهارم رفتم تمام کلاسا، آموزش، اتاق رئیس دانشکده، دبیر خونه، امور مالی، امور دانشجویی،دفتر بسیج چه خواهرا چه برادرا، انجمن اسلامی، جهاد دانشگاهی، کتابخونه(همه قسمتاش)، تحصیلات تکمیلی، انجمن علمی، سایت دانشکده، سالن ارشاد و شهید مطهری، کلاسای آموزش زبان انگلیسی، نگهبانی، اتاق آقای کاظمی(شارژر کارت غذا)، نمازخونه خواهرا و برادرا! انتشارات، کتابفروشی، امور شهدا و ایثارگران، نمایندگی نهاد رهبری، دفتر فصلنامه، کلاس دانشجوای فوق و دکترا، بخش نشریات و پایان نامه ها، مخزن، آسانسور، شورای صنفی و خییییییییلی سوراخای دیگه رو خودم با چشمای خودم دیدم و احیانا لمس کردم اما همیشه تو خُماری یه جای دانشکده مونده بودم که اونم خدا رو شکر سال آخری رفع شد
همیشه دوست داشتم که این یه جا رو هم ببینم و از دانشکده بیام بیرون که یه وقت آرزو به دل نمیرم!
تا بالاخره این ترم دیدیم که شانس با ما یار بوده و مثل اینکه میتونم از این یه نقطه هم بازدید داشته باشیم
تابلوی دستشویی خواهران جاشو با تابلوی دستشویی برادران عوض کرده بود. با اینکه اصلا نیازی بهش نداشتم ولی رفتم سراغش. می خواستم ببینم انقدر ارزش داشت که برای دیدنش لحظه شماری کنم یا نه! از پله ها رفتم پایین و دیدم به به!!! الکی نبود که همش می دیدیم همش سیل جمعیت بسمت راه پله ها در حرکته. ما هم اگه تو این سه سال یه همچین دستشویی ای می دادن بهمون، همش تو دستشویی بودیم. دستشویی نبود که باشگاه بود!
جنازه ندیده بودیم که دیدیم، مونده بود دستشویی خواهران و برادران، که اونم بحمدلله دیدیم!!!
چون میدونم که بقیه هم مث من بدشون نمیاد که فضا رو ببینن، عکسا رو میذارم که همه استفاده کنن
لازم به ذکر است که بقیه عکسا مورد داشت و علیرغم میل باطنی ام مجبور شدم از پخش شون منصرف بشم!
کلمات کلیدی :