یاعلی...یاعلی...یاعلی...یاعلی...!
امروز روز حذف و اضافه بود. بعد از انتخاب واحد یکی از سخت ترین روزای ترمه. می خواستم پستی که میذارم در مورد امروز و مسائلی باشه که برام پیش اومد از درگیری با مسدول گرایش و مدیر گروه تا ارجاع به دفتر رئیس دانشکده، که یکی جالب تر از اون یکیه! ولی یه ذره که از روز گذشت سوژه جالب تری پیش اومد...!
مث خودم آدمی نیست که حرف هر کسی رو قبول کنه و بقول استاد جامعه شناسی جوانان مون یا همون استاد جامعه شناسی ورزش مون، توی بیشتر مسائل دینی اش، خوداجتهادی می کنه و کاری به حرف کسی از جمله آقایون نداره! اما امروز از یکی از اونایی که خیلی براش عزیزه و حرفاش خیلی سریع روش اثر میذاره، براش از شب قدر گفته بود و از اعمال مربوط به امشب. مطابق با حرفای ایشون خیلی اعمال باید اجرا میکرد امشب. از نماز و دعاهای مختلف بگیر تا ذکرها و وردهایی که باید امشب می خوند!
یکی از کارایی که بهش گفته بود که اگه امشب انجام بده خیلی زود حاجتش رو میگیره و ادعا کرده بود خودشم هر سال به هر چی که خواستی رسیده این بود که: 14000 بار بگه یاعلی...!
از اول مغرب شروع کرد، دو تا شمع روشن کرد و رفت توی اتاق و درو بست و نشست به ذکر یاعلی گفتن؛ یه کم که گذشت خوابش گرفت و اومد یه چرخی زد و بقیه پروژه اش رو بیرون از اتاق و در کنار دوستان اجرا کرد.
توی همین گیر و دار دیدم دو تا از بچه ها هم تسبیح گرفتن دستشون و یه کاغذ و خودکارم گذاشتن کنارشون و اونا هم دارن علی رو صدا می زنن...! صحنه های زیبا و نابی بود. فکر نمی کردم از نعمت یه همچین دوستای خالص و امیدواری برخوردار باشم! سریع همون جا چندین بار خدا رو شکر کردم که ...!
دیگه نمیتونم بیش از این از حس و حال بچه ها بگم. خیلی سخته!
امیدورام خدا توفیق و معرفت بده
شما هم صدای اجابت که به گوشتون رسید منو هم دعا کنید.......!
یاعلی
بی سرزمین تر از باد
کلمات کلیدی :