من و تعطیلات تابستان 86!
تقریبا یه یه هفتهای میشه که همه چی رو تعطیل کردم
همه چی رو
یه هفته است که کاملا معلّقام
دیگه به هیچی فکر نمیکنم
نه کتاب
نه دفتر
نه جزوه
نه درس
نه بحث
نه دانشکده
نه دانشگاه
نه کنکور ارشد که دارم براش کلی کلاس میرم
البته کلی که نه
فقط یه کلاس ... !
نه نمرههام که جرأت نمیکنم برم ببینم در چه وضعیتیان!
نه اون استادی که قراره منو بندازه و باید برم بهش آویزون بشم که ...!
خلاصه که خیلی ول شدم
هفتهای 3 روز میرم ...
هفتهای یه روزم که دانشگاه تهرانم، یه صبح تا شب
بقیه هفته ام برا خودم یللی تللی میکنم
و روزم رو شب میکنم و شبم رو روز
البته بعضی روزا پیش میاد که
یه کارای خوبی برام پیش میاد
و از این یکنواختی در میام
ـ خدا قوتش بده بیچاره رو ـ
از همه اینا گذشته درگیر اسباب کشی هم هستیم
خلاصه خوب داره روزا طی میشه
الکی الکی
خدا بخیر بگذرونه
اینم کتابخونه منزله که اونم مث من تعطیله بیچاره
همه تعطیلیم با بچهها!!!
دسته جمعی...!
شما هم یه هفته تعطیل کنین
و طعم شیرین این تعطیلی رو بچشین
اون وقت به من حق میدین که
...............!!!
کلمات کلیدی :