بر سر دو راهی
به یه مشکلی برخوردم که خیلی نامیزونم کرده. نمیدونم چیکار کنم. یه دلم میگه بکن، اون یکی میگه نکن. یه دلم میگم بابا بقیه رو ول کن، خودتو بچسب، اصلا تو چیکار به حرف مردم داری؟! تو کار خودتو بکن! اما اون یکی میگه نه نباید این کارو بکنی. تو با مردم زندگی میکنی و اونا هم مهماند! نباید نسبت به اونا بی تفاوت باشی.
وای خدای من! این دو تا دل چی میگن؟ چرا انقدر تفاوت؟ بالاخره چه کنم؟ آره یا نه!!!؟ مثبت یا منفی!!!؟ شروع یا پایان!!!؟ داشتن یا نداشتن!!!؟
بد جوری گیر کردم. اگه بخوام حرف دل اولی رو گوش کنم، باید یک عمر سنگینی حرف دیگران رو به دوش بکشم.
اگه هم حرف دل دومی رو بپذیرم که هیچی! باید بی خیال همه چی بشم.
توی یه دو راهی گیر کردم که هر دو تا شون خاکیان و پر پیچ و خم.
نمیدونم تا کی باید به این مسیر خسته کننده نگاه کنم و ته هیچ کدومشون رو نبینم.
از آدمایی که مثل نیهیلیستها همش مینالند خیلی بدم میاد. همیشه هم سعی میکنم زیاد از مشکلاتم حرف نزنم اما این یکی چون خیلی بهم فشار آورد از دهنم پرید...!!!!!
کلمات کلیدی :