در غم فراق عمو ارسطو
"رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیدهام"
عمو ارسطوی عزیز؛
همه میدانیم که دروازهی دلت را به روی زندگی گشودی تا روح خدایت را به نظاره بنشینی.
بسان دانهای که که در زیر برف خواب میبیند، دلت در رؤیای بهار سیر میکرد.
میدانیم که همچنان در حیاتی؛
مگر نفس کشیدن چیست؟
جز آزاد کردن نفس از جزر و مدّ بی قرار، چنان که بالا برود و بگسترد و بی هیچ مانعی خدا را بجوید؟!
تو به قلّه رسیده بودی که اکنون بالا رفتن را آغاز کردی.
عمو ارسطوی عزیز؛
تو در میان ما غایب حاضری خواهی بود که مثل گذشته تلألؤ اعمال خالصانه و نیکویت همواره احساس خواهد شد.
عموی بزرگوارم؛
سرایت مستدام باد و پا بر جا....!
روحت شاد
کلمات کلیدی :