خلیل جبران
چهرهها من چهرهای دیدم که هزار رو داشت و چهرهای که یک رو بیشتر نداشت، گویی در قالبی ریخته باشند. من چهرهای دیدهام که از ورای تابش رویش زشتی زیرش را شناختهام و چهرهای که باید تابش رویش را برمیداشتم تا زیبایی زیرش را دریابم. من چهرهی پیری دیدهام پوشیده از خط هیچ و چهرهی صافی که همه چیز بر آن حک شده بود. من چهرهها را میشناسم، زیرا که از ورای پارچهای که چشمان خودم میبافد، میبینم و به حقیقت زیرین میرسم! منم خیلی از این چهرههای رنگ به رنگ دیدم. شما چطور؟
کلمات کلیدی :