ما که رفتیم ولی خدا آدمو محتاج ... نکنه!!!
هنگامیکه از مال خود چیزی میدهید، چندان چیزی نمیدهید.
اگر از جان خود چیزی بدهید، آنگاه به راستی میدهید.
زیرا که مال مگر چیست، به جز آنکه از برای فردای مبادا نگاه میدارید؟
و مگر فردا را چه ارمغانی است از برای سگ دوراندیشی که استخوان را در زیر ریگ بی نشان بیابان دفن میکند و خود به دنبال قافلهی زائران شهر مقدّس میرود؟
و مگر ترس از نیاز همان نیاز نیست؟
آیا ترس از تشنگی هنگامیکه چاه پر از آب است، چیزی جز تشنگی سیراب ناشدنی است؟
هستند کسانیکه از بسیاری که دارند اندکی میدهند- آنهم برای نام، و این خواهش پنهان بخشش آنها را آلوده میکند.
و هستند کسانیکه اندکی دارند و همه را میدهند.
این کسان به زندگی و برکت زندگی باور دارند و دستشان هرگز تهی نمیشود.
دهش در برابر خواهش نیکوست، امّا دهش بیخواهش و از روی دانش نیکوتر است.
***
آیا چیزی هست که بتوانی دادنش را دریغ کنی؟
هر آنچه داری روزی داده خواهد شد!
تو بارها میگویی"خواهم داد امّا به آن که سزاوار باشد."
بیگمان آن کسی که سزاوار دریافت روزها و شبهای خود باشد، سزاوار دریافت دهش تو نیز هست.
و آن کسی که سزاوار نوشیدن از دریای زندگی بوده باشد، سزاوار است که جام خود را از جوی باریک تو پر کند.
و کدام سزایی است بزرگتر از آن سزایی که در شهامت و اطمینان ِ گرفتن- یا نه، در بخشش گرفتن- هست؟
مگر تو کیستی که مردمان باید گریبان خود را باز و غرور خود را بیپرده کنند
تا تو ارزش آنها را برهنه و غرورشان را بی شرم ببینی؟
نخست کاری کن که خود سزاوار دادن و دارای دست دهش باشی.
زیرا که به راستی زندگی است که به زندگی میدهد، و تو که خود را دهنده میپنداری شاهدی بیش نیستی.
تقدیم به خانم دکتر عزیز که حتی از پاسخ به یک سوال نیز دریغ کرد!!!
خوشمان نیامد!
دلمان شکست!
کلمات کلیدی :