بیائید متقاطع بنگریم!
مسئلهی تلویزیون ورسانهی جمعی، یکی از مسائل مهم و قابل بحث است. طی چند روز گذشته دوستان آرا و نظرات خود را ارائه کردند که هر یک در جای خود قابل تأمل و تأکید است.
در دبیرستان و به طور کلی در مباحث ریاضیات خواندهایم که: دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند و همدیگر را قطع نمیکنند. همچنین خواندهایم که دو خط متقاطع، در یک نقطه که همان محل تلاقی این دو خط است بهم میرسند. یادم هست که در درس فیزیک هم خوانده بودیم که از برخورد دو جسم یا شیء به هم انرژی آزاد میشود. مثلا با برخورد دو تکه ابر به هم انرژی الکتریکی تولید خواهد شد. لازم است بدانیم که عالمان علوم اجتماعی بر این باورند که تلویزیون نگاهها را موازی کرده است. واقعاً عبارت زیبایی است. موازی شدن نگاهها باعث شده است که خطوط نگاههایمان هیچگاه با هم برخوردی نداشته باشند. شاید اگر اثر تلویزیون بر نگاهمان این گونه نبود و نگاهها متقاطع بودند و هر چند وقت یکبار با هم تلاقی داشتند، انقلابهای فردی در همهی ما زودتر و مؤثرتر به وقوع میپیوست که همین انقلابهای درون فردی اثری ماندگارتر در ما داشت. ممکن بود از تلاقی نگاههایمان با هم نیروها و انرژیهایی تولید شود که نه تلویزیون و نه هیچ رسانهی دیگری و هیچ نیروگاهی قدرت تولید چنین نیرویی را نداشت. هدفم از بیان این عبارات، حذف کامل رسانه و تلویزیون نیست. البته تکیه صرف به این رسانه هم نا صحیح است. همواره تعادل و میانهروی است که ما را در رسیدن به اهداف و مقاصدمان یاری میکند. پس یادمان باشد که خطوط نگاهمان را کمی مایل تر کنیم تا منجر به برخوردهایی سازنده و جاودانه شود.
(بقول بچه ها:)
پ.ن:یادداشت من در وبلاگ گروهی سبزسرخ بود که مطالعه فرمودید!
پ.ن:اگه برا بعضیا تکراریه، بی زحمت باید یه کم تحمل کنن، چون این داستان ادامه دارد...!
پ.ن:بعضی از بچه ها احتمالا میتونن حدس بزنن که چرا اینجا مطلب تکراری گذاشته شده! هر کی گفت...؟!
کلمات کلیدی :