سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غرض نقشی است کز ما باز ماند...!

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/11/13 11:23 عصر

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟

درگذشت پدر مهربان و بزرگوارت را به تو و خانواده گرم و گرامی ات تسلیت می گویم...!

هیچ وقت گفتگویی که  به واسطه تو با ایشون داشتم و

درسهایی که در کوتاهترین زمان به من آموخت  رو فراموش نخواهم کرد

ای کاش امروز تلفنم وصل نشده بود

ای کاش اقلا قبلش باهات حرف نزده بودم اونم اون جوری

دارم منفجر میشم

ای خدااااااااااااا

روحش شاد و یادش گرامی

 

 

 




کلمات کلیدی :