سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیشکش او که ....!

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/9/13 7:9 عصر


     یه مدّت بود تمام دیوار نوشته ها و جمله هایی که پشت ماشینها و کامیون ها نوشته بود رو توی دفترم یادداشت میکردم. خیلی برام جالب بود.

     اما حالا چند وقته که تصمیم گرفتم هر چی کتاب دستم میاد، قسمت تقدیم به .... رو دقیق تر بخونم یه جوری به قول دکتر شادرو تحلیل محتوا کنم. خیلی از نویسنده خیلی ساده و معمولی و کلیشه ای کتابشون رو به کسی تقدیم کردن، بعضیا فقط تشکر کردن و اصلا کتاب رو به کسی تقدیم نکردن، بعضیا هم در قالب خیلی نو و تازه و سرشار از لطافت کتابشون رو به کسی هدیه کردن. یکی به استادش، یکی به یکی از ائمه، یکی به مادر یا پدرش، یکی به خانواده اش، و ....! واقعا خوندنی ان! همه این تقدیمی ها رو توی دفترم یادداشت کردم. یه کلکسیون مدل جدید برا خودم درست کردم.

     چند روز پیش رفته بودم یه مرکزی برای کار دکتر عبداللهی. توی سالن انتظار نشسته بودم تا نوبتنم بشه و برم به کارم برسم. کنارم یه کتابخونه کوچیکی بود. کتابهای جالبی توش چیده شده بود. خیلی گلچین شده و اختصاصی بودن. اولین کتابی که توجه ام رو به خودش جلب کرد کتابی بود بنام: "بسوی سیمرغ" بلند شدم و رفتم سراغش. اول از همه هم شروع کردم به خوندن تقدیم به .... کتاب! خیلی برام جالب بود. همون جا تند تند توی یه ورق کاغذ نوشتمش. فکر میکنم برای شما هم جالب باشه. اینجوری شروع شده بود:

    

     ـ همسر عزیزم؛

     این هدیه را از من بپذیر. این اوراق را ناچیز مگیر، که سخن از عارف بزرگ، عطار نیشابوری است. نوشته های من، آن ارج و مقدار را نداشت که به تو هدیه شود، خود را در سایه عظمت عطار کشیدم، آنگاه جرأت یافتم که آنچه فراهم آمده به تو تقدیم دارم. این هدیه نیست که به پاس شب بیدار ماندن ها، رنج کشیدن ها، سرزنش و ملامت شنیدن های تو، به پایت ریخته شده است. من جز آثار این خامه ناتوان، دیگر چیزی ندارم، که تو بتوانی، در برابر هم چشمان خود، به آن مباهات کنی.

    هر زنی از داشتن های خود بالید و به تو فخر و ناز فروخت و از زر و زیور و یاقوت و گوهر خود با تو سخن گفت، بگو: شوهر من جز قلمی شکسته ندارد و من به این فقر فخر می کنم. باشد که تو نیز این جبروت، دریابی و از نداشتن ها درد نکشی.

قاضی شکیب

    

     تا حالا توی این چند ده تا کتابی که بررسی کردم، متن بالا یکی از زبیاترین متنهایی بود که خونده بودم البته متنهای مربوط به تقدیمی ها!

     چند تا تقدیمی دیگه هم بود که نسبت به بقیه متفاوت تر بود که براتون می نویسمشون، دیگه قضاوت با خودتون!

     ـ تقدیم به دخترم لاله که در همکاری با من صمیمانه "دو دره" می کرد! (کتاب پس کوچه های فرهنگ، جامع ترین فرهنگ لغات شفاهی زبان فارسی؛ 15هزار اصطلاح، کنایه و تکیه کلام عامیانه، پژوهش و نگارش: حبیب الله پرچمی؛ استاد خوبم در درس ادبیات فارسی ترم اول دانشکده.....حضورش مستدام باد!)

     ـ تقدیم به آنان که هرگز "حقیقت" را به پای "وجاهت" قربانی نکردند. (کتاب چرا درمانده ایم؟ جامعه شناسی خودمانی، نوشته حسن نراقی)

     ـ خامه مشک سای من، گر بنگارد این رقم ... صفحه روزگار را، مملکت ختا کند (کتاب فاطمه(س) تجلّی غیب، نوشته محمد باقر نحوی)

     ـ به آنکه از شک نمی هراسد، به آنکه در جستجوی چراها خستگی نمی شناسد، حتی به بهای رنج مُردن. به آنکه بر سر دو راهی دادن یا ندادن زندگی است تقدیم. تقدیم از سوی زنی به همه زنان(کتاب نامه به کودکی که هرگز به دنیا نیامد، نوشته اوریانافالاچی، ترجمه داوود نوابی)

     ـ به یاد پدرم و برای مادرم (کتاب زبان، منزلت و قدرت در ایران، نوشته ویلیام بی من)

شما هم اگه چیز قشنگی پیدا کردید حتما برام بفرستید. منتظرم

یاعلی

مخلص همه؛ بی سرزمین تر از باد

 




کلمات کلیدی :