سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیداد از این کم عقلی ها و بی فکری ها...!

ارسال‌کننده : بی سرزمین تر از باد ... در : 86/8/11 12:49 عصر


     نشد ما با این دکتر بریم بیرون و ماشین اش بنزین کم نیاره و کلی از وقت رو توی پمپ بنزین نگذرونیم!

     خلاصه رفتیم به صف چند کیلومتری بنزین خواهان پایتخت ملحق شدیم. بعد از 20 دقیقه تازه رسیدیم به محدوده پمپ بنزین! یه 10 دقیقه ای هم کشید تا نوبت ما شد. در عرض 7ـ6 دقیقه ای که دکتر رفت بنزین بزنه، یه چیزایی دیدم که باز طبق معمول از کوره در رفتم!

     یه موتوری رو دیدم که یه کناری وایساده(به قول یکی از بچه ها: ایستاده) و جلوی هر ماشینی که می اومد بنزین بزنه رو می گرفت و بخاطر یه لیتر بنزین بهشون التماس می کرد. جالب اینجا بود که فقط هم یه لیتر بنزین می خواست. به همه می گفت من کارت سوختم رو نیاوردم، فقط یه لیتر بنزین به من بدین که به مقصدم برسم. حالا اینکه چه جور باهاش برخورد می شد و کی بهش میداد و کی بهش نمی داد و چی بهش می گفتن و چه جوری از زیر یه لیتر بنزین دادن در می رفتن، بماند!

     همین مسئله باعث شد یه جرقه برای کار پژوهشی که باید تا آخر این ترم به دکتر شادرو تحویل بدیم تو کلّه ام زده بشه. باید با تکنیک مشاهده یه مسئله ای رو مورد بررسی قرار می دادیم. سه شنبه که با بچه های گروه رفتیم توی اتاقش و موضوعی که انتخاب کردیم رو بهش گفتیم، زیاد ازش استقبال نکرد و بهمون گفت برید یه تجدید نظر بکنین. بهش گفتیم می خوایم بریم روی تکّدی گری و متکدیان و شیوه های گدایی کار کنیم و موضوع مشاهده مون یه همچین چیزی باشه. خلاصه قبول نکرد و موضوع انتخابی منتفی شد. از سه شنبه تا حالا ذهنم خیلی مشغوله که چه موضوعی رو می تونیم انتخاب کنیم که هم به روز باشه و هم به درد خور. تا دیشب توی پمپ بنزین که این جرقه هه! اومد سراغم.

     قصد نداشتم انقد از این شاخه به اون شاخه بپرم ولی به قول شاعر حرف حرف میاره دیگه! بیشتر قصدم این بود که یه کم از این کارت سوخت و سهمیه بندی و این جور چیزا بگم. این جور وقتا بعضی از دوستان صداشون در میاد و میگن واااای باز فلانی غرغراش شروع شد. خب البته حقّم دارن اما باید اینم بدونن که هیچ چیز تلخ تر از حقیقت نیست!!! (اینم یه مشت محکم نثار اونایی که حوصله شنیدن حرف حق رو ندارن، البته زیاد محکم نبودا. اووووه حالا چه محکمم دهنشو گرفته!!!!)

    
میخوام بگم این سهمیه بندی بنزین هر چه قدرم که خوب بوده اما یه سری عوارض پنهانی و مخفی داشته و داره که واقعا نگران کننده است. به قول یکی از اساتید خوبم که خیلی هم دوستش دارم: این عوارض عبارتند از:

     1ـ اول اینکه یکی از اهداف آقایون از سهمیه بندی کردن بنزین این بوده که ترافیک رو به خصوص در پایتخت کاهش بدن اما اما.... ترافیک خیابونا و اتوبانا که کم نشیده هیچ، تازه یه ترافیک جدیدم ایجاد شده که حاصل این صفای طولانی که از یه فرسخی پمپ بنزین ها کشیده میشه. پس نتیجه اینکه ما که از نزدیک داریم می بینیم و روزانه کلی هم سفر درون شهری داریم، هیچ خبر و اثری از کاهش ترافیک نیست که چند برابرم شده! این از بحث ترافیک که ناامید کننده است.

     2ـ این سهمیه بندی کردن بنزین و کارتی شدنش و اینا زمینه رو برای یه سری آدم سودجو و ... مهیا کرده. میخوام بگم این مسئله یه بازار سیاه برای بنزین فروشا و کارت فروشا و ... راه انداخته. چرا باید یه عدّه از اینکه فلان آدم کارتش رو روی دستگاه کارت خوان جا بذاره، خوشحالی کنن و ...! چرا باید کارت زبون بسته رو خدا تومن به اینو و اون بفروشن و ...! ــ این سه نقطه ها رو ترجیحا و به پیشنهاد دوستان کامل نمی نویسم!ــ اینم از بازار سیاه و دلاّلی و این حرفا.

     3ـ یه مسئله دیگه که خیلی ذهنم رو به خودش مشغول کرده اینه که از یه طرف با این شرایط یه سری از مردم غیر مستقیم دارن یاد می گیرن که چه جوری از مردم گدایی کنن و دنبال این باشن که چه جوری از یکی دیگه درخواست بنزین کنن و چه دروغایی سر هم کنن که طرف بهشون بنزین بده. از طرف دیگه وقتی آدم می بینه که یه عده حتی حاضر نیستن از یه لیتر بنزین شون بگذرن و به کسی که ازشون بنزین خواسته کمک کنن، واقعا آدم متأسف میشه که چرا انقد آدما بی گذشت شدن.

 

     4ـ نظر به اینکه ارائه موارد بیشتر و بیان طولانی در این حوزه خارج از حوصله مخاطب عزیز است، نگارنده حقیر از ادامه دادن بحث سر باز میزند و بیخیال می شود!

     5ـ اگه شما هم نظری دارید خوشحال میشم که منم در جریان بذارین!

     6ـ مخلص همه ... بی سرزمین تر از باد

والسّلام




کلمات کلیدی :