• وبلاگ : بي سرزمين تر از باد
  • يادداشت : بي تو يك اربعين بي قراري...!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    و چون فردا شد

    و باد مهرگاهن وزيد

    و مرد از نامرد باز شناخته شد

    دلگرفته و گريان به گرداگرد خويش نگريستم

    و به خويش گفتم :
    از اين پس ، يك يك يادگارهايي را كه از آن روزگار دارم

    به مرداني خوب از همان دوران پيشكش خواهم كرد

    و اين نخستين يادگار را

    هديه مي كنم

    به دكتر احمد جليلي بسيار عزيز

    كه طبيب شد

    و انسان باقي ماند .

    نادر ايراهيمي از كتاب هزار پاي سياه و قصه هاي صحرا