هوای کوهستان...!
خدا رو شکر! همه چی خوبه، روزگار، هوا، زمین، آسمون ....
تازه مهندسم حالش خوبه
اصلا هیچی بهتر از این نمیشه
ولی باز دوباره هوای کوهستان کم فشار شده
باز دوباره چی شده؟!
برفا داره کم کم آب میشه، رودخونه پر آب تر از همیشه است، درختا و بوته ها دارن سبز میشن و جوونه می زنن، پروانه ها و زنبورا هم با نسیم کوهستان این ور و اون ور میشن، بوی شکوفه های گیلاس تا این بالاها میاد...! همه جا بوی بهار میاد
دارم میرم بسمت اون جایی که تو تنهایی هام میرم. توی قلب کوهستان!
دیگه نزدیک شدم. پشت همین غاره...!
اما اینجا هنوز برفا آب نشده اصلا هوا یه جور دیگه است همه چی عوض شده یعنی چی شده!؟
با خودم قرار گذاشته بودم که اولین کسی با خودم می برمش اونجا مهندس باشه!
اما حیف! اینجا همه چی بهم خورده
چرا دیگه چوپان و پسرش اینجا نیستن؟! همیشه این وقت روز اونا همین جا بودن خیییییییلی عجیبه
کوهستان چرا ساکته
قبل از اینکه جواب کوهستان رو بشنوم، صدای خودم بهم برمیگرده.
کووووووووهستااااااااان.....! اینجا چه خبر شده؟! اینجا چرا بوی بهار نمیده؟ برّه ها کجان؟ چرا زنبورا و پروانه ها رو باد نیاورده اینوری؟
چرا هیچی نمیگی؟ نکنه باز دی سی شدی؟! صدای منو میشنوی؟ (به قول مهندس) داری منو؟
قبل از من کی اینجا بوده؟! اینجا بوی آتیش میاد
دینگ
کجایی کوهستان؟
ای بابا! چرا ساکتی؟
الان من دی سی میشم، دوباره برمیگردم، شاید مشکل از من باشه!
یه دقه صبر کن الان میام
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اینجا همه خطوط اشغالن
هر کاری میکنم نمیتونم کانکت شم
ای خدااااااااااااااااااااااا
کلمات کلیدی :